
فردا روز قلم است . قلمی که این روزها بلایِ جان بعضی ها شده است . این شعر را سال گذشته گفته ام . امروز به همین مناسبت اینجا دوباره می آرمش :
جاری تر از قلم
شب به قلم رسید
من به شب
و رویاهایِ فانوس به دست
به واپسین اشک قلم .
در امتداد سایه یِ بلند ماه
لب آب
سنگ آخر
و بوسه ای پنهان
جاری تا انتهایِ دریا
در امتداد روشن آفتاب .
این
شرط اول اش بود
برای عاشق ماندن . . .
آن سوترک اما
شروع قصه ی سنگ
شکستن قلم بود
و آغاز جاری آب
پایان شب . . .
امید پویان - خرداد 87
۱ نظر:
شعر بسیار زیباست
قلمت همیشه سبز و روان باد
ارسال یک نظر