۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

دیشب مهمان بودم ... شایدم میزبان !


دیشب آمدند پی ام و بردندم به همان جاهایی که نمی دانم کجاست ... صحبت ها این بار درباره ی صفحه ی فیس بوکم بود ... و خبرهایی که آنجا بارگذاری می شود ... ظاهرن مشکلی نداشتند ... اما از آغاز تا پایان کارشان مسخره کردن این نوع اطلاع رسانی بود ... و باز هم تهدید ... تهدید همه چیز و همه کسی که داری ... در این تهدیدها بیمار و سالم برای شان تفاوتی نداشت ... اصلن مهم نبود که چه کسی را تهدید می کنند ... پاسدار یک پایِ جانباز باشد یا بسیجی سابق که اصول گرا هم باشد ... کافی ست با من نسبتی داشته باشد ... موضوع مهمی نبود که اینجا بگذارم ... اما ظاهرن باید مهم بدانمش ... اینجا نوشتم تا لال از دنیا نرفته باشم ! عزت مزید اطلاع !

۲ نظر:

bita گفت...

برای اینکه لال از دنیا نرم به سهم خودم تشکر می کنم از شما...

Unknown گفت...

یه بار دیگه ام باید ازتون تشکر کنم.این بار نه برای اینکه به جای همهءماهایی که حقیقت رو می دونیم اما شهامت به زبون آوردنشو نداریم،تهدید شدید،...
ممنونم برای اینکه باعث شدید یک عالمه انرژی بگیرم.کمک بزرگی بود